تاریخ تبلیغات با فروش داروی تبلیغاتی های اولیه کلید خورد که بسیاری از آنها سابق بر آن مبلِغ یا مرتبط با مبلغان بوده اند . در دو قرن پیش تبلیغات در سنت های پروپاگاندای مذهبی استفاده می کرد که در دهه ی آتی باید مهیای موجی از تلاش ها برای نفوذ به آخرین قلعه های آرامش ، سکوت و تمرکز فردی باشیم . تبلیغات این تجارت توجه هنوز نتوانسته است بعضی از مکان ها را کامل ببلعد ، هنوز چشم طمع به مدرسه ها ، مساجد ، پارک ها و حتی خانه های شخصی را دارد . این تلاش ها به خودی خود منطق انکار ناپذیری دارند و آن کسب پول مفت برای تاجران توجه و فروش زمان و مکان به تبلیغاتچی ها است . آنها از این طریق مخاطبان را اسیر و یا با عرضه ی رایگان محصولات به جمع اوری اطلاعات از مصرف کنندگان می پردازند و با هدف فروش مجدد به آنها ، آنان را به دام می اندازند .
روزگاری این مدل تجاری محدود به رادیو ، تلویزیون و روزنامه بود ، اما طی دهه ی گذشته تقریبا به هر فن آوری جدید سرایت کرد ، و به فضاهایی رسوخ نمود که مدت ها نفوذ ناپذیر پنداشته می شد . برای همین اگر مؤسسه ای متکی به درآمد تبلیغات می شد دیگر برگشت آن غیر ممکن بود . باید قبول کرد محیط کار و عرصه های اجتماعی مان نیز امن نیستند .
زمان و نیرویی که صرف معاشرت با دوستان و خانواده هایمان می کنیم تقریبا به نحوی افراطی ، از طریق مدل های تجاری فیسبوک ، تلگرام و اینستاگرام برای بازاریابی مورد بهره برداری قرار گرفته است . بازتاب موفق ترین سرگرمی ، که قاتل بازده کاری است ، به خاطر اغوای شبکه ای از صدها میلیون انسان است که ملول از کار در دفاتر کاری مشغول خود ستایی هستند . حتی می توان گفت میزان وابستگی فعلی به ابزارهای معتمدی همانند دستیار سیری اپل و نقشه ی گوگل چشمان را در برابر انگیزه های واقعی آن بسته است . چرا که تأمین کننده ی مالی اصلی آنها تبلیغاتچی ها هستند و همین فضای بنیادین را به نفع منافع خود منحرف خواهد کرد . اینجاست که باید نگران سلامت عقل جامعه ای بود که در سطح اصول انتزاعی ، درباره ی یکپارچگی ارزشمند ذهن انسان حرف می زند و با این حال ، در سطح واقعیت انتظامی ، همیشه ذهن فرد انسانی را مجبور می کند تا بخش بزرگی از هر روزش را زیر بمب باران هر ان چیزی بگذارد که مشتی تبلیغاتچی می خواهند بر سرش بریزند . اینوع جدیدی از از ولخرجی های متظاهرانه ی اجناس ، در بیان هویت مؤثر بود که به لطف رسانه های اجتماعی ، با تجارت سایرین به چشم و هم چشمی بدل گشته است .از آنجا که بخش بزرگی از توجه تمرکز است لذا داریم به نحوی بهای دریافت مجانی چیزهایی را می پردازیم که در معرض آنها قرار گرفته ایم و این جزئی از توافق نانوشته ی ماست ، کسانی که از تکنیک های جلب توجه مردم استفاده کرده و آنها را به سمت محصولی بسط می دهند که در غیر اینصورت خواهان آن نبودند . این تبلیغات مدرن را بازاریابی مرتبط پدید آورده است .
تبلیغات ، مشوقی رقابتی است تا میزان توجه به هر تبلیغ واحد را به حداکثر برساند . تبلیغات اخبار و اطلاعات را دمکراتیزه کرد و چیزی را که زمانی تنها متعلق به ثروتمندان بود ، در دسترس تعداد زیادی از افراد گذاشت و هزینه های روزنامه نگاران و گزارشگران بیشتری را پرداخت کرد . زمانی که هدف شما گردآوری بیشترین تعداد ممکن مخاطب باشد ، درگیری رقابتی برای رسیدن به رسانه ی هیجان انگیز ، تماشایی ت و جالب توجه تر می شود . یک مدل تجاری که بیش از هر چیزی متکی به توجه است و همیشه در معرض گرویدن به هیجانات است و ما در نقطه عطف حیطه ی رسانه های حمایت شده توسط تبلیغات قرار داریم و از طرفی شاهد زوال ساختاری تجارت تلویزیون مخابراتی هستیم و از طرفی دیگر فرار نسل جوان از تبلیغات تلویزیون را هر روزه می بینیم که هم زمان با آن ، روی گوشی های خود به استقبال آن می روند ، مانند یوتیوب که قبل از آنکه میزان تبلیغاتش را افزایش دهد مردم را حسابی مجذوب خود کرده بود ، اما در حال حاضر شرایط آن از تلویزیون هم فراتر رفته و انگار یک سوم زمانمان صرف تماشای تبلیغات می شود . به همین دلیل جنبش هایی در میان مردمی که تاب تحمل تبلیغات را ندارند شکل گرفت و آنان را به سمت نتفلیکس و امازون ویدئو کشاند . واقعیت اینست برای دسترسی به اخبار باید پول خرج کرد ، باید به اعتیاد خود به چیزهای مجانی غلبه کنیم . اگر از تبلیغات بیزاریم و حالمان از کلیک خورها بهم می خورد ، باید در عمل از شر اعتیادمان خلاص شویم .
تاریخ یک دهه ی اخیر اینترنت کمی شبیه به تاریخ یک دهه ی اول تلویزیون است . امیدهای زیادی درباره ی آینده ی تلویزیون وجود داشت ولی بعد از آنکه تبدیل به نبرد تبلیغاتی شد . باید قبول کرد هر جا ازدحام جمعیت وجود داشته باشد ، تبلیغات هدفمند ، سایه به سایه همراهشان خواهد بود . تبلیغ کنندگان زمان ما را خیلی ارزانتر از ارزش واقعی اش می خرند ، آیا به نظر شما این چنین نیست ! ؟