بشر در هر زمان با یک تهدید رسمی قرن در مقیاس جهانی مواجهه بوده است که در پس سالها محاسبه و استدلال محتمل ترینشان چون تغییرات اقلیمی ، زمستان هسته ای ، تروریسم و بیماری های همه گیر معرفی شده اند . حال آنکه در حال در حال آفرینش قریب الوقوع یک هوش عمومی مصنوعی هستیم که قوّت غالب بر همه این تهدیدات است و به مراتب بر هوش ما برتری دارد . این این اعلام خطری گوش خراش درباره ی پیامدهای تاریک آنست که در واقع این پیامدها در شباهت هایشان بالقوه داروینی هستند . ما یک هوش برتر خلق می کنیم تا آزادانه از طریق اینترنت رشد کند و یادبگیرد .
ما آدم ها در رویارویی با چشم انداز انفجار هوش ، همانند بچه هایی هستیم که با بمب بازی می کنند ، ما نمی دانیم کی این بمب منفجر می شود . تنها قادریم صدای تیک تاک ضعیفی را بشنویم و اگر همین الان عمل کنیم شاید دیر شده باشد یادگیری ماشین یک یادگیری عمیق است چرا که از الگوریتم های رایانه پیشروی عصبی که با دقت بسیار کارکرد مغز آدمی را تقلید می کنند و در طول چند سال گذشته ، بسیار سریعتر از آن چیزی پیشرفت کرده اند که حتی ما پیش بینی کرده بودیم ، اینجاست که در سالهای آتی هوش فرو دست همواره برای بقای خود به هوش فرادست وابسته خواهد شد .
این عصر دیجیتالی پتانسیل های فراوانی با خود دارد که برای بهینه سازی توانائیهای فیزیکی و ذهنی ما و فراتر رفتن از مرزهای میرایی ما هستند و در مسیر فرا انسان گرایی قرار دارند . از چشم اندازهای آینده ی هوش فرادست ساخت نانو کارخانه های مخفی که گاز اعصاب یا ربات های پشه مانند جستجوگر هدف تولید می کنند که ممکن است همزمان از هر متر مربع زمین بیرون بریزند تا انسان های مزاحم را نابود کند و در چشم انداز دیگر این اَبَرهوش فرهنگ سیاسی را دست می گیرد ، بازارهای مالی را به نحو پیچیده ای دست کاری می کند ، جریان اطلاعات را تهدید می کند و یا سیستم های جنگی دست انسان ها را حک می کند و تمام اینها تنها با هدف انقراض بشر انجام می شود . اما تراوش این ایده ها و نظرات و پیش گویی های آن را آینده پژوهان بر عهده دارند که نخستین ملاک سنجش آن میزان تِکنیگی است . بدان معنا که تِکنیگی لحظه ای است که تکنولوژی به حدی پیشرفت می کند که سرعت نمایی و چنان فزاینده ای می یابد که به دگرگونی تکنولوژیک بنیادی و معنادار در زندگی منجربه می شود ، به نحوی که از هدف و حتی طبیعت نخستین خود فراتر رود.
در بسیاری از ایده های تِکنیگی رایانه یا خودآگاه می شود یا باهوش ، محتملا به شیوه ای خوب اما گاهی به شیوه ای ویرانگر و یا حتی انتقامجویانه یا در اید ه ای دیگر آدم ها و و ماشین ها به هم پیوند می خورند ودر مجموع به موجودی دیگر تبدیل می شوند . نکته ی کلی اینست که برخی آینده پژوهان عمیقاً به تِکنیگی باور دارند ، در حالیکه برخی دیگر بی باورند ، باید توجه داشت نظریه پردازی آینده پژوهان تحت تأثیر عواطفشان است . خوش بین ها بر خوبی های تکنولوژی تمرکز می کنند و در ابزارهای بدیع و جدیدترین دستاوردهای هوش مصنوعی امید را می بینند و بدبین ها بر روی ضرر و زیان آن تمرکز دارند .
برای شناخت بهتر و تفکیک این آینده پژوهان آنان را در دسته های زیر معرفی می کنیم :
دسته اول : افرادی که به تِکنیگی باور دارند و درباره ی آن نگران نیستند . آنها نام پیشرفت بر آن می گذارند و با آغوش باز آن را می پذیرند و می خواهند شهرهای شناور خود مختار خارج از حوزه ی هر دولتی ایجاد کنند ، و افرادی که می کوشند تا هوش را بهبود بخشند و برای همیشه زندگی کنند . این آینده پژوهان مشتاقانه به قانون مور و همچنین به رشد نماییِ تمام چیزهای جلوی چشم ما باور دارند در کل این آینده پژوهان افرادی سرگرمی طلب هستند و به آینده به منزله ی فرصتی برای سرمایه گذاری ثروت خود می اندیشند و در حال حاضر صاحب شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر مستقل در سیلکون ولی هستند .
دسته دوم : افرادی که به تِکنیگی باور دارند اما درباره ی آینده نگران هستند . انها تِکنیگی را مشابه نیرویی ضرورتاً مثبت می نگرند . برهان اصلی آنها این بود که باید به رنج بشری خارج از مرزهای زندگی خود نه فقط در پیرامون خودمان اهمیت دهیم و باید برای بهینه سازی پول خودمان جهت بهبود جهان مسئولیت فردی بپذیریم . این افراد هواداران دوستی کارآمد هستند که کمک های خیرخواهانه ی عظیمی را در سطح بین الملل انجام داده اند . اساساً با هم همدل هستند اما به طور اسفباری در رابطه با مسائل بشر کنونی ساده اندیشند . در مورد خباثت رایانه ها و جبرشان برای ورود ما به جنگ جهانی سوم از نظریات آنان است .
دسته سوم : آنان به تکنولوژی خوش بین اند و به طور خاص در مورد تِکنیگی صحبت نمی کنند ولی مایلند برای افرادی که می خواهند به آنها باور داشته باشند فضایل پرشمار تکنولوژی را ستایش می کنند . این گروه تازه ترین ایده ها را اخذ می کند ، برای مثال : آیا بیتکویین مشکلات جهان را حل می کند ؟
این رهبرانِ اندیشه و بازرگانان تک ایده که ثروتمندان بانفوذ به آنها پول می دهند که در کنفرانس های تِد یا جاهای شبیه تِد حس خاص بودن را به آنها القاء کند . اینان پیامبران جدید سرمایه هستند که هر موضوع داغ سیاست زدوده ای را عرضه می کنند تا توجه اَبَر ثروتمندان را به خود جلب نموده و در تحقیر وضع موجود که ما می توانیم تمام مشکلات را خارج از ساز و برگ قدیمی و منسوخ اتحادیه ها ،آموزش عمومی و شبکه ی تأمین اجتماعی حل کنیم و آنها به آشکارترین نحو ممکن چیزی برای فروش دارند و هدف آنها تسلط بر گفتگو است تا با تکرار پیش بینی های آینده ، آن آینده به ایده ای ثابت و عادی در تخیل جمعی ما بدل شود حتی اگر آن آینده نوعی دولت نظارت با خرید خوب باشد .
دسته چهارم : سرانجام به افرادی می رسیم که به تِکنیگی باور ندارند اما باز هم نگران هستند . این گروه پولی در اختیار ندارند و نفوذ چندانی هم ندارند و به باور این گروه نیازی نیست تا نوعی آینده ی فرضی را در نظر بگیریم که در آن بشر در حال رنج کشیدن باشد ما در حال حاضر در آنجا هستیم . دانشمندان علم داده در حال خلق ماشین هایی هستند که فهم کاملی از آنها ندارند ، ماشین هایی که برنده ها را از بازنده ها جدا می کند به دلایلی که از قبل برای ما خیلی ملموس اند : طبقه ، سن ، وضعیت معلولیت ، کیفیت آموزش و دیگر سنجش های جمعیت شناسی اینها را تهدیدی برای خود مفهوم پویایی اجتماعی می دانند هر چند در حال حاضر هوش مصنوعی در بازی گو و شطرنج از انسان پیشی گرفته است و همین الان نیز هوش مصنوعی به اندازه ای قدرتمند است که دموکراسی را منحرف سازد . و در آخر خارج از این دسته و گروه ها برای افراد معمولی ، اهمیتی ندارد که تصمیم برای نگهداشتن او در برده گی روزمزد را هوش مصنوعی اَبر هوشمند اتخاذ کرده باشد یا سیستم نه چندان هوشمند تعیین ساعت کار یک شرکت یا اداره ای که در آن کار می کند .
در پایان کل مسئله بر سر قدرت و نفوذ است در بدترین سناریو ، سرمایه ی دیجیتال به مسیر خود ادامه می دهد و ابزارهایی که هم اکنون در دست دارد روز به روز گسترده تر می شوند . در حالیکه حتی یک نفر از طبقه ی نخبگان به چشم نمی خورد که به ماجرا شک کرده باشد . در کانون جنبش آینده پژوهی پول ، نفوذ ، قدرت سیاسی و دسترسی به الگوریتم های نهفته ای است که به طور روز افزون بر زندگی حرفه ای ، سیاسی و خصوصی ما حکمرانی می کنند .